حالم اصلا خوب نیست
دلم مرگ میخواد
کمی
...
دارم از تنهایی میمیرم
از درد ...
دیشب کابوس وحشتناکی دیدم
برا کسی که عزیزترینمه ....
سرطان ...
تعبیرشم
سردیمون بود ...
دوسش دارم
از دیشب رعشه افتاده به جونم
تمام تنم
تمام بدنم دارن میلرزن
بی قرارم
بی تابم
از صبح نمی تونم تمرکز کنم
دیشب وحشتناک بود
دوستم با نامزش بهم زده
و من نمیدونم اینو بگیرم یا اونو
بلایی سر خودشون نیارن ...
من ...
مدتی بود نیومده بودم
همیشه وقتی به یه جایی دل میبندم کم کم سرد میشم
اینجا هم بود برای حرف های من ...
دل تنگی ها
درد ها ...
گله از یه احمق بی شعور که شیشه پاک کن زده تو سرم
پوستم میسوزه
نمیدونم
شایدم تلقینه
گله از زندگی
از بیراهه ها
از راه هایی که راه نیست
از خستگی
از ...