جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

آخرین مطالب

به نام اویی که همیشه بر خودم رحمن و رحیم بودنش را گوشزد کردم اما هیچ وقت نتوانستم هضم کنم که چرا ... ؟!



آدمی به نشانه ها زنده است ، به امید ...

به امید نشانه هایی که او را درست از لب این پرتگاهی که زانوان سنگینش در شرف سقوط ، می لرزند نجات دهند ... !

سقوط گاه گاهی وقتی است که تو مرده ای اما لبخند می زنی ، حرف می زنی ، تکان می خوری ...

گاهی سقوط ؛ تضاد های درون و بیرون توست ...

اما خدانکند که سقوطت علنی شود 

درونت مرده که باشد ، چه تفاوت می کند که ... 


اینجا را گزیدم تا حرف هایی را بزنم که هیچ گوشی ، هیچ کسی برای شنیدنشان نبود ...

خسته ام ..

خسته ...

گر اینجا همه اش ندای نا امیدی است ، ببخشید 

امیدی نمانده !


نا تمام ماند تا بعد ها گر فرصت این مخفی کاری درونی و بیرونی تمام نشده بود و این حیات ! ادامه داشت ، حرف های ناگفته ، گفته شوند .

هرچند که واژه ها کمند برای یک شکسته !

خرد شدنش در سی و دو حرف نمی گنجد که خودش سی و دو میلیارد تکه است !