برای همین مرگ طلب میکنم تا دیگران کمتر عذاب بکشند و خودم !
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ
نمیدونم چمه از چی ناراحتم و پرخاش میکنم
اما میدونم یه حس بد تومه
یه حس از مخلوط شدن غم و پرخاش و سردرگمی و حقارت
حسی که داره خفم میکنه
حسی که باعث میشه حرف هایی به زبون بیارم که دست خودم نیست
چون حرف هام تو دست خودم نیستن ، حساب دل هایی هم که شکستم از دستم در رفته ...
کینه و نفرت تو حرف هام بدجوری خودنمایی میکنه مادامی که من یک دخترم و تمام آدم های روی زمین از یک دختر به سن من انتظار ناز و ادا دارند و من فقط نیش میزنم و نیش میزنم و نیش میزنم ...
میگن عقرب وقتی دورش آتیشه ، خودش خودشو نیش میزنه میکشه
پس چرا زهر من به خودم فقط تو جهت بدتر شدنم موثره ؟!
کاش میتونستم بخوابونم زیر گوشم
مثل قدیم ها سرمو بکوبم به دیوار
خودمو بزنم
بکشم
اما ...
اما حالا همون رو هم نمیکنم ...
۹۵/۰۸/۲۷