جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

در خونه رو باز می کنی وقتی تو تابستون از مدرسه اومدی ؛

بوی غذا میاد 

مامانت نشسته منتظرت

به داداشت سلام میکنی

جوابتو میده

میپرسن مدرسه چه خبر ؟

میشینی 

سرتو میزاری رو زانوی مامانت ...

شیرینه ؟!

نه ؟!

همتون تجربه کردین ؟!

اما من نه

هیچ وقت

همیشه وقتی رسیدم خونه نه پدری بود که احوالمو بگیره و نه مادری

خودم غذا پختم

محکوم شدم چرا جارو نزدم !

پدرم از ده تیر رفت

زندگی خوبی داره

منم که هر روز که میام خونه باید کتک بخورم از مثلا برادرم

تا حالا به رعشه افتادی ؟

اصلا میدونی لرزیدن بدن اونم برای یه دختر هفده ساله یعنی چی ؟!

نمیدونی

نمی فهمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۶