جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

جایی برای حرف های نگفته !

وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !

آخرین مطالب

۲۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

همه ی خونه ها دعوا سر اینه بچشون رو مجبور کنن درس بخونه ، تو خونه ما کتابمونو قایم می کنن چادرمونو میدن دستمون از خونه میندازنمون بیرون در رو از تو قفل می کنن که نکنه درس بخونیم !
این سر نیم ترم بود به جهنم !
الان من فردا امتحان ترم دارم
از دیروز مهمون بازیاشون گرفته
صبح زودم بلند میشم بشینم لااقل اینا خوابن خبر مرگم یه چیزی بخونم با من بلند میشن ، تلویزیون رو روشن می کنن ، ولومش رو میزارن رو صد که از منتهی الیه جنوب سالن صداش برسه به منتهی الیه شمال آشپزخونه !
بعدم اینا که اصلا اهل تلفن نیستند اد همین الان تلفن رو میگیرن دستشون یه دفترچه به چه عظمت هم میگیرن دستشون شروع می کنن به زنگ زدن به هرچی آدم روی این کره ی خراب شده است که از تولد و سالگرد و عید رو تبریک بگن تا تسلیت مرگ رییس جمهور فلان ایالت زیر پونز نقشه !
عربده میزنن جیغ میکشن وای عزیزم تولدت مبارک ! صد سال به این سال ها !!!!!
بعدشم که اعتراض می کنی ، میگن چجوری تو میخوای برای کنکور بخونی !
دیروز نتونستی آزمون بدی چون به سر و صدا عادت نداشتی !!!!!!!
کنکورتو باید تو سر و صدا بخونی !
خودش یه کفایه امتحان داشت رسوامون کرد
از خونه پرتمون می کرد بیرون که تنها باشه بتونه درس بخونه
بدبختی اینه
بیچارگی اینه
میری کتابخونه باهات دعوا و خون و خونریزی که غلط میکنی بری کتابخونه مگه تو کنکوری هستی ! تو میخوای ادا در بیاری ! دختر اصیل تو خونه خودش میمیره !!! 
میری تو پارک بشینی خبر مرگت یه خاکی بریزی به سرت ، میگن دختره ..... !!!!!! دختر اصیل خبر مرگش ... !!!
اعتراضم میکنی همه اینجا برات قد علم میکنن که آره تو میخوای بگی من درس میخونم !
چنان دلتو میشکنن با برداشت هایی که از شدت نفهمی هاشون از تو میکنن که الله اعلم !
تا هشت شب میمونی مدرسه میان میگن .... !
اه ... 
بعدم که مثل الان میشینی به بدبختی و نگون بختی خودت گریه کنی میان به هم دیگه نشونت میدن میگن بیا ! دختره دیوانه شده !!!
بعدم میگی درس نمی خونم ، مجبورت می کنن بهشون باج بدی !
اگه درس نخونی باید بری پیش زن بابا جونت !!!!!!!!!!
من دقیقا وجه اشتراک این رو با اون کتاب قایم کردنشون نمی فهمم !!!
بابا ولم کنین
تو رو جان هرکی دوست دارین ولم کنین ...
از صبح جارو گرفتنشون گرفته
تبریکشون گرفته
جیغ و دست و هوراشون گرفته ... !
تهشم میگن ببینیم امتحان چی داره نمیفهمه روانی !
تهشم میگن مسئله تو نمیفهمی ولش کن
الان بچه داریشون گرفته
لعنت به این زندگی 
لعنت ...
درس میخونیم حواسمون پرت شه
بدتر میشه ... !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۲:۵۸

همیشه اینجا از گله هام نوشتن

از بدی ها

از منفی ها

این بار میخوام

بلند بلند بلند 

داد بکشم ،

خدایا

شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررت

خدایاااااااااااااااااااا

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم

مرسی که منو خوشحال میکنی :) 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۳:۲۰

دستم درد نمیکنه

اصلا برام مهم نیست قرمز شده 

ورم کرده یا کبود شده

گذاشتمش زیر آستینم ...

خوب کردم بهت گفتم روانی

این همه تو به من گفتی روانی

این همه من سکوت کردم 

این همه تو هرچی از دهنت در اومد به من گفتی

این همه من روانی هاشو شنیدم و تو خودم مردم

این همه گوشه ی مانتوی من رو کشیدی روبروی آینه و گفتی روانی رو ببین !

این همه ...

منم یه بار بهت گفتم روانی

یه بار تو تمام عمرم 

نفس راحت کشیدم

خالی شدم

از تمام این دو سال

که هرچی دلت خواست بهم گفتی

و تهش

جلوی همه انکار کردی

آره

امروز هرچی بهم گفتی صداتو ضبط کردم

دیگه صدای خودتو نمیتونی انکار کنی

امروز ...

آره

اگه عقدت خالی میشه

سمتم اثاث پرت کن

اگه عقدت خالی میشه

هرچی دلت میخواد بگو

اگه آرووم میشی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۱

رسما جفت پا تو زندگیته که بعدشم میگه علاقه ای به تجسس ندارم :) 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۸

حتما بدبخت تر از من هست

حتما بیچاره تر و یتیم تر از منی هست 

که برای تحت فشار گذاشتنم

که خونه رو ول کنم برم

تا شخصی ترین اساس هامو

تا دشک تختمو

بهش میبخشن

الهی جز به خون و خونابه

جز به مرض و بدبختی

جز به سرطان و درد ناشناخته

جز به درد جز به درد جز به درد

کسی استفاده ای نکنه ازشون

ایرادی نداره

یه کارتنی پیدا می کنم

میرم همین گوشه کنارا کپه مرگمو میزارم

و دیگه هم لازم نیست به این فکر کنم که از شدت بی کسی ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۱
خدایا
منو ببخش
غلط کردم
شاکی بودم
یه چیزی در مورد مادرم گفتم
ببخش 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۳:۳۵

اگرم پدر من رفت مجدد ازدواج کرد

بخاطر همین بی اخلاقیاته

همین نافهمی هات

همین من مادرم بفهم هات !

تو هیچ وقت دوست بچه هات نبودی

هیچ وقت

پس هیچ وقت هیچ حقی نداری

هیچ حقی

و هیچ وقت

بابا !

بمیرم برات گیر کی افتاده بودی !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۱:۴۵

چه حس خوبی دارم :) 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۲:۱۱

خسته شدم

دلم میخواد یه گوشیو که هی براش بگم و ببافم و ببافم و ببافم

ولی جز این پنجره ی مجازی و دوستایی که پیامکی هستند و اونم تو رو در واسی و تعارف کیو دارم ؟!

دلم میخواد بگم برای یکی

از همه ی دل مشغولیام

دلنگرانیام

دل تنگیام

بدون واهمه

بدون ترس

با اعتماد صد در صد ...

نه نود و نه و نه دهم درصد نه ،  صد ِ صد

دلم میخواد برا یکی غر بزنم

برا یکی گریه کنم

یکی که براش مهم باشه

برا یکی جیغ بکشم و شادی کنم

برا یکی ...

اصن اون یکی بشه جزء وجود من ...

اونم برام بگه

بخنده ، شادی کنه ...

گریه کنه ، غصه بخوره ..

اصن بشیم برای هم ..

یکی که حتی اگه دعوامون شد ،

دو ساعت بعد من گل بگیرم برم پیشش بدون هیچ ترس و نگرانی

و بعدش ببینم اونم یه شاخه از گلی که من دوسش دارم و یه جعبه ی کادو پیچ شده دستشه ...

یکی که ...

این روزا فکر تنها زندگی کردن داره دیوانم میکنه

اون یکی شاید نشه گفت هرگز ! ولی سخت پیدا میشه

پس باید سعی کنم از آدمایی که درد من مایه ی خنده و تمسخرشونه

توهین میکنن  ، اسم روم میزارن اذیتم میکنن

دور باشم

دور ِ دور ...

تنها زندگی کنم

بدون اینایی که بهشون میگم مثلا خانواده

شایدم

اصلا زندگی نکردن

به نفع همه ی ما باشه ...

سه تا گزینه هست

آخری ...

نمیدونم ...

نمیتونم

دیگه نمیتونم ..

آی اونی که از دور داری با خودت فکر می کنی باز کی بهش گفت بالا چشمت ابروئه ..

این روزا

دیگه به حرف دل ِ من تیکه تیکه نمیشه ...

خیلی داغون تر از اینام هست ...

که خیلی خیلی داغون ترت میکنه

خسته شدم

میفهمی ؟!

مثل اینکه از یه ساختمون شصت طبقه با سر پرتم کرده باشن پایین

خرد و خاکشیر شده ...

شکسته ی ِ شکسته

خستم ...

خسته

نای بلند شدن ندارم

ای خدا ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۶

این چند روزه ،

قدر چند سال

غم تو سینمه

غم تو جونمه

این چند روزه

میخوام خفه شم

و همه رو هم با خودم

بکشم زیر

خفه کنم

تو فکرم بار ها می کشمشون

چاقو میکنم تو سینشون ..

ای خدا ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۱
کاش میتونستم بمیرم
کاش الان که میرفتم بیرون یه ماشین میومد از روم رد میشد له لهم میکرد
این سیاستشه
از دوشنبه یه بند دارم تو گوشش میخونم امروز میرم بیرون
یه بند
هی سکوت می کنه
الان ول کرد از خونه رفت که تو میدونی و بابات
به جهنم
یه کاری کنید بشم مثل هزار و یک دختر اصیل دیگه ای که تاب این رفتار رو باهاشون نداشتند !
اگر من رو اصیل! میدونید
بهتره رفتارتون هم درخور یک دختر اصیل باشه
دختر هایی که دوست پسر دارند بی تقصیرند و نباید مواخذه بشند
باید گوش اون مادر و پدر بی فکرشون رو گرفت و کند !
دختر های فراری از خونه
دختر های معتاد
دختر های ...
همه بی تقصیرند
بار ها گوشزد کردم
اگر کاریو بکنم که نباید
شما مقصرید
شما مقصرید 
شما مقصرید ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۱۳:۱۰

با بابام حرف زدم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۸

دیگه دکتر نمیرم

قرارشو کنسل کردم

اونم وقتی که بعد دو سال دارو خوردن

تازه داشتم به نتیجه میرسیدم

همه چیز

به معنای واقعی کلمه

به جهنم !



درد دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۷:۳۹

می دانی درد چیست ؟!

درد دقیقا آن جاییست که می خواهی بروی بیرون ، با دوستت ، با کسی که از سال هشتاد و پنج خانواده ات او را می شناسند ، مادرش ، شاگرد مادرت بوده و خیلی حرف های دیگر اما وقتی می روی تا از چند روز قبل بگویی بهشان ، می گویند : دختر اصیل تنها بیرون نمیره !

درد دقیقا آن جاییست که می خواهی از درد هایت با کسی حرف بزنی ، بی واهمه ... بی پرده ... از همه شان ... تا بتوانی سر بلند کنی از این بار سنگین در سینه اما در جواب گفتن این نیاز به آن ها ، می گویند : دختر اصیل ...

درد آن جاست که دختر اصیل نه حق دارد بخندد نه بلند بلند گریه کند ؛ دختر اصیل حتی حق ندارد لباس هایی با رنگ و طرح دلخواهش را بپوشد ، دختر اصیل تا ازدواج در خانه ی پدر و از آن به بعد در خانه ی شوهر است ، دختر اصیل حق ندارد دلتنگ شود ، حق ندارد دلش قدم زدن در کوچه پس کوچه های شهر را بخواهد ، دختر اصیل حق ندارد اعتراض کند ، حق ندارد احساس درونیش را بگوید و فریاد بزند ازت متنفرم ! ، درد دقیقا همانجاست که جای دختر اصیل بودن روی تنم کبود شده . مهری که هیچ گاه به حق نبوده ... دختر های اصیل در واقعیت دختر اصیل نیستند ، آنان نه حس دارند ، نه هیچ چیز دیگر ... دختر اصیل یک تکه آهن پاره ای است که رویش را گوشت پوشانده ، دختر اصیل وقتی مرد بی شرفی دست روی برادر کوچکترش بلند کرد حق ندارد فریاد بکشد و بزند در گوش همان مرد بی همه چیز ... آری ؛ نامحرم را نباید مواخذه کرد حتی اگر برادرت را بکوبد به لبه ی تیز کابینت های آشپزخانه ... دختر اصیل حق ندارد وقتی راننده اش هرچه از دهنش در می آید نثار خانواده اش می کند ، وسط اتوبان با دعوا از ماشین پیاده شود چرا که سر طماعی عده ای در این وسط که رابط بین ما و راننده هستند ، نمی خواهد بشنود که پدرش را کلاهبردار خطاب می کنند در حالیکه خود همین دختر اصیل چک چند میلیونی راننده را داده بود به رابط ... می دانید ؟! دختر اصیل نه بیرون میرود ، نه دلش می خواهد مو های آشفته اش را لخت کند ، گناه کبیره است برای او بافت کف سر مو ، دختر اصیل حتی حق ندارد در خانه آرایش کند تا حداقل در این سیاه چال وقتی خودش را میبیند ، لذت ببرد ، دختر اصیل حق ندارد برای تسکین درد هایش ژلوفن بخورد ، دختر اصیل باید سرش را بگذارد بمیرد !

اما نمی دانم چرا همین دختر ؛ وقتی در روز برفی تهران دقیقا در دمایی چند درجه زیر صفر و دقیقا ، چهل و سه دقیقه منتظر راننده اش شد و نیامد و در سرما دم در کلاسش ایستاده بود و صبح هم نیم ساعت آن هم زمانی که هوا کاملا تاریک است و نماز هنوز قضا نشده است ، در سرما ایستاده بود و ناخن های دستش از شدت سرما کبود شده بودند ؛ دختر اصیل نبود ! که نه به پدر اصیلش ربط دارد که چه مرگش است و نه به مادر اصلیش ! و جای سوال است برای پدر اصیل که مگر تو مادر اصیل نداری و متقابلا همین سوال نیز برای مادر اصیل مطرح است که تو پدر اصیل نداری !

و این در حالی است که ...

بگذریم !

بروم خفه شوم در گریه های خودم تا دختر اصیل را نکشتند !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۷:۳۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۹

میدونم خدایا هرکارت حکمتی داره
و میدونم خیلی صبوری ...
غر غرا و بی ادبی ها و دلتنگی و لوس بازی ها و گله ها و حرف های مزخرفمو تحمل کن ...
ببخش 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۷

میدونی ؟!

من مادر ندارم

این خانومه که باهام زندگی میکنه فقط و فقط هم خونمه !

اگه مادر داشتم

الان اینجا نبودم !

الان تو مطب دکتر نشسته بودم تا نوبتم بشه

الان اینجا تو سردرد خودم نمی مردم

الان مجبور نبودم خودم برم آتل بخرم دستمو که داره قلج میشه ببیندم تا تحمل کنم ... 

چون اگه مامان داشتم

برام وقت می گرفت

و راس راس واینمیستاد بگه به من چه !

هرچند

از کسی که فکر کنه تو با مشاوری که تنها کسیه که حرفتو میشنوه در حالی که وقتی به خودش میگی مامان !!!!!! بیا با هم حرف بزنیم میگه بگو میشنوم ! ولی حتی نمیشینه حرفاتو گوش کنه ! اگه میخواستم بگم بشنوی میرفتم روبروی دیوار میشستم حرف میزدم !

از کسی که فکر کنه تو با مشاوری که تو بحران خودکشی هات کنارت بود و تنها کسی بود که مثل اون مادر !!!! قهر نکرد از خونه بره

دست روت بلند نکرد

با حرفاش کبودت نکرد

شایدم به اقتضای شغلش 

اما غنیمت بود

برای من تشنه

این قطره

تو بیابون 

غنیمت بود

مادامی که از حرف زدن با دیگران منعم کردن

از نوشتن منعم کردن

از وبلاگ نویسی 

از بیرون رفتم با دوستام

یا از هر غلط دیگه ای که میتونس آروومم کنه منعم کردن ... 

و فقط همین یه تابلوی دفتر مشاوره بود که وقتی میدیدمش دلم خوش میشد و تمام روانی روانی روانی های بیست و چهار ساعت شبانه روز رو بخاطرش به جون می خریدم ...

ببخشید

حرف زیاده !

پرت شدم تو گذشته ی لعنتی .. 

می گفتم !

از کسی که 

فکر کرد با اون رابطه داری انتظاری نمیره ... !

آره

آدم وابسته میشه

به مهر ، به محبت ... 







سرم درد میکنه

قرصام تموم شده

حالم بده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۴

مضظربم

آشفته

از گذشته

از حال

از آینده

خدایا 

....


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۲:۳۵

نخوابم

سردرد

میکشتم :|

ببخشید !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۴

یکی از بچه ها ازم تراش گرفت

وقتی برش گردوند

دیدم تیغش باز شده

خونیه ... 

بهترین کار رو اون کرد !

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۶