همین و بس
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۵۲ ب.ظ
و مادر
ظالم ترین فرد عالم
که بزرگترین ظلمش
بچه دار شدنش بود !
همین شرح کوتاه در وصف مقام والای مادر کافی است !
جایی برای حرف های نگفته !
وقتی حرف هایت را کسی نباشد که بخواند و بشنود و بداند ، این صفحه ی چند اینچی می شود همدمت ! حداقل او دست رویت بلند نمی کند !
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۲)
- بهمن ۱۳۹۵ (۳)
- آذر ۱۳۹۵ (۲۷)
- آبان ۱۳۹۵ (۲۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۳)
- فروردين ۱۳۹۵ (۵)
آخرین مطالب
- ۹۹/۰۲/۳۰جواب میخوام :) !!
- ۹۶/۰۷/۰۵کمک
- ۹۶/۰۷/۰۵و تمام
- ۹۵/۱۱/۱۰...
- ۹۵/۱۱/۱۰امید شیرین مرگ تو !
- ۹۵/۱۱/۱۰عود کردن تنهایی های قدیمی
- ۹۵/۰۹/۲۷......................
- ۹۵/۰۹/۲۵:)
- ۹۵/۰۹/۱۱من گوشام درازه ؟!
پیوندهای روزانه
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۲۷
خـانومِ شـاعـِر
خـانومِ شـاعـِر
<p>دوباره سلام</p><p>کاش کرمانشاه بودی میومدم میدیدما. بغلت میکردم .میگفتم منم خواهر خودت بدون و هرچی میخوای گریه کن. </p><p>هروقت آروم شدی باهام حرف بزن. از کینه ها و غصه هات. بعد که تموم شد از آرزوهات بگو.</p><p>حالا بیا و تصمیم بگیریم کدوم راه بهتره. بیا دیگه این راه دردآور رو نریم</p>
پاسخ:
و دوباره سلام که اینقدر برای طبع شعری ارزش داشتم که بیاد و دوباره سری بهم بزنه میون همین خونه ی تنگ و تاریک دل تنگی ها ...
و دوباره سلام که اینقدر برای طبع شعری ارزش داشتم که بیاد و دوباره سری بهم بزنه میون همین خونه ی تنگ و تاریک دل تنگی ها ...
ممنونم که اومدی ...
شاید اینکه اینجا شده کلبه ی دلتنگی هام بی دلیل نباشه که خدا میخواست همین چند واژه و چند اینچ واسطه باشه برای یک آشنایی غافلگیرانه ی آرامبخش ...
خودمو تو آغوش تک تک آدمایی که رغبت می کنند دوباره بیان و سر بزنن و به این خونه ی ارواح برگردن ، میبینم ... چون ...
نمیدونم ...
ممنونم که هستی
کنارم
برای تک تک حرف های تو سینه مچاله شدم
برای تک تک آرزو های گفته نشدم
آینده ی ساخته نشدم ...
زندگیم ..
ممنونم ازت
از ماری
از خانوم شاعر
که صدای دل دختری رو
با دخترانگیشون شنیدن
و حاضر شدن
بیان و ولو به کلمه ای
آرام کنند دلم رو ....
دوستت دارم ...
۲۴ آبان ۹۵ ، ۰۱:۱۲
خـانـومِ شـاعــِر آقـایِ سـاکـت
خـانـومِ شـاعــِر آقـایِ سـاکـت
عزیزم... کاش کمکی بیشتر از این از دستم میومد. نه از سر ترحم و دلسوزی ... چون خودمم ی دخترم و شاید خیلی از عصبانیت های تو رو از زندگی داشتم ودارم. تو تا میتونی خودتو بالا بکش. سال کنکور گرچه شعری هست اما واقعا ی عمر زندگیتو تغییر میده. سعی کن این چند ماه هم همه تلاشتو بکنی ک ب امید خدا آینده تحصیلی و شغلیت مشخص شه
پاسخ:
این بالاترین حد ممکنه که کسی بزرگترین سرمایه اش رو یعنی عمرش رو برات صرف کنه ...
این بالاترین حد ممکنه که کسی بزرگترین سرمایه اش رو یعنی عمرش رو برات صرف کنه ...
آدم گاهی دستی میخواد که بگیردش و باهم بالا برن
همدم
همراه ..
دستی که تجلی دست های خدا باشه ...