چشم هایم را بخوان
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۳ ب.ظ
مدتی بود نیومده بودم
همیشه وقتی به یه جایی دل میبندم کم کم سرد میشم
اینجا هم بود برای حرف های من ...
دل تنگی ها
درد ها ...
گله از یه احمق بی شعور که شیشه پاک کن زده تو سرم
پوستم میسوزه
نمیدونم
شایدم تلقینه
گله از زندگی
از بیراهه ها
از راه هایی که راه نیست
از خستگی
از ...
۹۵/۰۲/۱۷